دوستداشتن چیز عجیبیه. حس غریبی تمام فکر و روان و بدنت رو فرا میگیره. تو رو در مینورده. دوست داشتنِ واقعی آدم رو فتح میکنه. فتح کردن و فتح شدن به نظر دو چیز غریب و دور از همه. اما گاهی نیست. مثلاً من تو روزهای اخیر مشغول شنیدن روایت محسورکنندهای بودم. روایتی از زندگی سر ارنست شکلتون. ساده بگم چون آدمِ اداییای نیستم. علی بندری توی پادکست چنل بی ازش گفت. از مردی که تمام زندگیش رو برای جنوبگان گذاشت. فتح. اکتشاف. چالش. رفتن.
حالا زندگیِ ما که آدم عادی هستیم چه برای گفتن داره؟ اتفاقاً جالبترینها رو داره. معنی همراهی، بودن، دیدن، خطاکردن و همراهی کردن. همۀ اینها برای من چیزهایی بودن که روح و جسمم رو هدایت کردن به مسیری بیبازگشت. به مسیر عاشقی، همراهی، همدلی و شراکت.
شراکت شاید واژۀ مستعملی باشه. اما بیاید بازتعریفش کنیم. شخصیش کنیم. تاحالا شده توی زندگیتون اوجِ تنهایی رو با کسی شریک بشید؟ شده با کسی جمع بشید؟ جمعیت بشید؟ شده در خود و دیگریتون چنان بپیوندید و دوست بدارید که یک آدم رو بسان روح و جسم خود Care کنید؟ شده یکی رو اونقدر دوست بدارید که سایۀ او براتون از تمام دنیا جلوهای پر اهمیتتر داشته باشه؟
حالا بذارید کمی به جلو رفتن اجبارتون کنم. از خودم بگم!
من یه آدمی ام بسیار تنها. نه! گه خوردم! من آدمی «بودم» بسیار تنها!
آره! با تنهایی راحت بودم! اما خودم بودم تک و تنها. اما انسان به جمع زنده است. خنده. گریه. ترس. تنهایی. آغوش. آغوش. آغوش. آغوش.
و مرا آغوشی فرا گرفت!!! درنوردید!!! مال خود کرد!!!
و چه آغوشی!!!
و چه مال خود کردنی!!!
آره بالا داشتیم
آره پایین داشتیم
و من نوکر بالا و پایینش هم هستم!
زندگی برای من یعنی بودن تنیدن و فرو رفتن در آنچه که عاشقشم!
آتوسا!
اولین باری که اسم این آدم رو شنیدم/دیدم
غریبه بود. آشنای غریبه
چنان باهاش در هم تنیدم که همۀ من شد.
من
آدمی هستم
در هم آمیخته
مملؤ از عشق به او
فرو رفته
درآمده
من آدمی هستم
که آدمم
پر از سعی و خطا
و بزرگترین رانۀ من
میل به اوست
خیلی وقته ننوشتم
امشب بیشتر از هر شبی دوستش داشتم
کسشعر نوشتم یا نه
به هیچ کدام ما و شما ربطی ندارد
نوشتم برای میل خودم
برای رهسپردن
به سوی کسی تمام جان من است
جان و جهانم
صدایی توی سکوت شب به گوشم میرسه
نمیدونم از کجاست
شاید از بیرونه
از ملکی که مشغول ساخت و سازه
مهم نیست
من تنها و تنها و تنها یک نفر رو دوست میدارم
مردن برای کسی آسونه
زندگی کردن سخته
سخت و لذتبخش
من برای تو
من برای ما زندگی میکنم.
گور بابای هر صدای و حرکتی که از بیرون است یا نیست
من برای تو، تو برای من
ما!
برای ما!